لیوان پر

لیوان پر

در زمینه سینما تخصصی ندارم و فقط در جایگاه یک تماشاچی که برایم فیلم ساخته می شود نظر میدهم
لیوان پر

لیوان پر

در زمینه سینما تخصصی ندارم و فقط در جایگاه یک تماشاچی که برایم فیلم ساخته می شود نظر میدهم

فیلم دهلیز

با اینکه فیلم به مسئله تلخ قتل و قصاص پرداخته بود ولی توانسته بود با معانی زیبای صبر،تلاش و در نهایت بخشش و عفو تلخی ها را به شیرینی بدل کند.


بهزاد که چون آدم ابوالبشر (شاید هم بی دلیل معلم انتخاب نشده است) به خاطر گناه از بهشت خانه رانده شده بود و در زندان دور از خانه است. و وقتی در زمان مرخصی به خانه بر میگردد به شیوا می گوید که چقدر دلش برای خانه تنگ شده است. در این مدت می بینیم که بهزاد دیگر دوست ندارد خطای خود را تکرار کند و شرایطی که مجدد برای دعوا برایش افرادی بد طینت فراهم می کنند او دوری می کند.

سرانجام بعد از 5 سال به واسطه فرزند معصومش که تازه از راز پدر باخبر شده به مادری شاکی میرساند که چقدر از گناهی که کرده پشیمان است و درخواست بخشش دارد. و پسر برای پدر نقش منجی را بازی می کند و او را از اعدام که سرانجام خطای بزرگ او بود نجات می دهد.

برخلاف اکثر فیلمها که فرزند را موجودی مزاحم یا در حاشیه می دانند در این فیلم شاهد اهمیت نقش فرزند در خانواده هستیم.

فیلم همینطور نشان داد که چقدر انسان بازیگوش می تواند در مشکلات بزرگ و عاقل شود و بتواند نقش مهمی را در زندگی خود و دیگران ایفا کند.

در دهلیز همچنین می بینیم زن اصلا به طلاق فکر نمی کند و حاضر است برای گرم نگه داشتن کانون گرم خانواده خود تمام تلاش خود را انجام دهد.


فیلم از نظر دیالوگها و صحنه ها با اینکه عالی نبود ولی خوب بود و اینکه توانست حس خوبی در من ایجاد کند که تا امروز اون حس خوب را داشته باشم جا دارد از کارگردان تشکر کنم. ممنون بهروز شعیبی


فقط دوست داشتم در جاهایی از فیلم بهزاد و شیوا با خدا هم نجوا هایی داشتنند.